سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس ادعا کند که به انتهای دانش رسیده است، نهایت نادانی خود را آشکارساخته است . [امام علی علیه السلام]

خر مگس

سلام دوستان!

امروز می خوام شما رو با یه شخصیت آشنا کنم که یه جورایی همه جانبست...به همین دلیل آشنایی با اون ممکنه که خیلی مهم باشه. خصوصا توی مسایل سیاسی و اجتماعی. این عزیز شهرام جزایری هستش. خب بریم سر اصل مطلب.
متاستفانه ما به دلایل مختلف افراد ثروتمند رو توی جامعه ادمای کثیفی می دونیم و این خودش یه دلیل عمده برای عقب افتادگیه. بگذریم. شهرام جزایری عرب متولد سال 51 و نام پدرش هم محمد منصوره. به گفته ی خودش از 14 سالگی با اینکه پدرش یه رستوران داشته توی تابستونای اهواز بستنی می فروخته. وقت همین جور میگذره و کنکور از راه می رسه. چون رشتش تجربی بوده به همین دلیل توی کنکور رتبه زیر 400 میاره و میره رشته ی دندون پزشکی. توی همین وقت 5 ماه از سربازی رفتنش گذشته بوده... با خودش یه حساب کتاب می کنه و میبینه که حقوق دندون پزشکی براش بخور و نمیره!!! به همین دلیل وارد ورزش هم میشه و داخل دو رشته ی والیبال و پینگ پنگ مقام کشوری میاره. داخل کرمان وارد یه شرکت میشه و چون لیاقت داشته مدیر عامل اون شرکت میشه. و خرما به کشورای سردسیر جدا شده از شوروی صادر می کنه.( البته این بحث صادرات العده علی الراوی هستش چون دکتر عباسی میگه ایشون یه پودر لباسشویی صادر نکرده..)‏‏ بعدا به اهواز برمیگرده و به کویت سیر صادر میکنه و اونجا هم کلی سود می کنه و نوبت پایتخت و فرش میرسه که با شرکتی که تاسیس میکنه( پدیده تجارت نوین) کلی غول میشه و این شرکت رو به 48 شرکت زیر مجموعه ارتقا میده و 240 میلیارد تومن از بانک سپه وام میگیره و از بانک ملی هم درخواست 180 میلیارد تومن وام میکنه که با 50 میلیاردش موافقت میشه... شاید بزرگترین اشتباهش وارد شدن به دنیای سیاست بوده باشه. چون که از مجلس یه کارت ویژه میگیره و هر روز به کمیسیون اقتصادی میره و میگه که نماینده های مردم! چه قانونی رو تصویب کنن. یه ویلا توی شهرک منچستر امارات میگیره ( توی این شهرک دیوید بکهام و فیگو ویلا دارن!) همینکه با همسر وپدرش می خواست بره خونه رو ببینه مامورا گرفتنش... بعد از دو سال زندان و بلا تکلیفی همسرش طلاق گرفت و این شروع خواستگاری های دخترا از اون بود که شهرام یکی رو پسندید و داخل یه مرخصی بلند مدت(که همه گفتن ازاد شده) صاحب یه پسر به نام ایلیا شدن که فکر کنم متولد اسفند باشه...شهرام جزایری عرب به 14 سال حبس، 10 سال تبعید به طبس، 10 سال محرومیت از واردات و صادرات محکوم شد والان توی بند 6 زندان اوین(معروف به نگین اوین، چون هم اینترنت داره هم موبایل و هم پذیرایی ویژه...) هست...
تا بعد




مجتبی ::: جمعه 87/1/23::: ساعت 12:16 عصر

این چند خط رو بهانه بروز شدن دوباره داشته باشید تا مطلب بعد:

ما یک گده دوستانه داریم که هر دو هفته یک بار با بعضی دوستان تو یکی از کافی شاپ های تهران یا دفتر یکی از دوستان جمع می شیم و در باره مسائل مختلف جامعه به صحبت می نشینیم. تو آخرین جلسه این نشست که در کافی شاپ توت فرنگی برگزار شد آقای دکتر ...(ممکنه دوست نداشته باشه نامی ازش برده بشه) که تخصصش روانشناسی جامعه از یک دانشگاه اروپایی است در بررسی مشکلات امروز جامعه چه در بعد اجتماع و چه سیاست یک مطلب جالب از فارابی گفت که تا به حال نشنیده بودم.

او گفت فارابی در مقابل مدینه فاضله چهار مدینه تعریف می کند که مانع تحقق مدینه فاضله می شود:

?)مدینه ظاله:مردم در آن احساس امنیت نمی کنند و بی عدالتی بصورت گسترده به چشم می خورد

?)مدینه فاسقه:جامعه ای که در آن فسق و فجور صورت می گیرد و مردم با علم به اینکه عملشان گناه است به ان مبادرت می ورزند

?)مدینه جاهله:همه چیز در آن روزمره است و علم جایگاه خودش را ندارد

?)مدینه مبدله:جامعه ای که هویت خودش را نمی شناسد و روح جامعه دیگری درش ظهور کرده است

او معتقد بود برخلاف نظر فارابی این چهار مدینه نه تنها در مقابله یکدیگر نمی ایستد که یکدیگر را می تواند تقویت کند و جامعه امروز ما مثالی واضخ از آن است چرا که ترکیبی از چهار جامعه تعریف شده در جامعه امروز ما قابل رویت است .او راه نجات جامعه امروز را بازنگری در مسائل مختلف و طرح مدینه فاضله ای جدید با معیار های دنیای امروز است . وی معنقد به بازگشت به هویت فردی و به جای هویت جمعی است.

تا همین جارو داشته باشید و اگر دوست داشتید نظر بدید منهم اگه حال داشتم در این مورد یه چیزایی تو ذهنم هست که می نویسمشون

از چهار راه گفتمان




مجتبی ::: پنج شنبه 87/1/22::: ساعت 10:56 عصر

سلام دوستان! خوفین؟

یه چیزایی هست که دلمو آتیش میزنه... همیشه دنبال یه روزنامه یه وبلاگ یا هر کوفت دیگه ای بودم تا اونا رو بخونم. جالب بود که من می خواستم حرفای دل خودمو توی حرفای دل یکی دیگه پیدا کنم. دود ماشین وکارخونه و از همه بدتر زندگی کثیف آدمای دور و برم راه دل ماها رو به روی هم بسته بود. و منم تصمیم گرفتم خودم این وبلاگو آتیش کنم.
از همه ی این مشکلات براتون می نویسم. راه حلشم با شما که اگه خواستید توی نظرات اگر نخواستید هم که خود دانید. منم شاید توی کامنت ها یه نظری دادم!

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز    -     جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی

بگو اگر چه به جایی نمی رسد فریاد   -     کلام حق دم شمشیر می شود گاهی




مجتبی ::: پنج شنبه 87/1/22::: ساعت 10:37 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 5


کل بازدید :43262
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مجتبی
حرفای من شاید برای خیلی ها مثل ویز ویز خرمگس باشه و سعی کنن خفم کنن. اما خیالشون تخت من هنوز مگس کشم ساخته نشده...
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<